محل تبلیغات شما

قافله ای هجرت زده . . .

هجرت از دیاری آشنا

جوانی سر در گریبان از سوزِ سرما

هرزگاهی سر می چرخاند و نگاه به راه رفته می اندازد

آه می کشد و به راه خود ادامه می دهد . . .

دلتنگی برای دیار آشنا و غربتی نا آشنا همراه

 باز آهی . . .

قطره اشکی گرم بر روی گونه اش جاری

و قدم هایی که بی اراده او را را به دیاری غریب می برد . . .


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها